لب یار
لب یار

لب یار

ای یار

ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
سودای دلنشین نخستین و آخرین!
عمرم گذشت و توام در سری هنوز
ای نازنین درخت نخستین گناه من!
از میوه‌های وسوسه بارآوری هنوز
آن سیب‌های راه به پرهیز بسته را
در سایه سار زلف، تو می‌پروری هنوز
با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد